دلم لک زده برای اینجا نوشتن اما اونقدررر درگیر زندگی م که نمیرسم 

نصفه شبه و من زیر کولر دراز کشیدم مدتهاس شبها دیر و سخت خوابم میبره .اینروزا دقیقا سالگرد اون روزای کذایی ه . پارسال همچین شبایی دلم خون بود سرد بود تاریک بود شکسته بود . روزایی بدی بود .یکسال گذشت و چقدر زندگی بالا و پایین داره . یادتونه؟اون روزهامو یادتونه؟؟ چرا مرور میکنم؟ از اینجا حذفشون کردم که نخونمشون . چرا نمیذارم اون زخم ها خوب شن؟ مگه با عماد قرار نذاشتیم حرف اون روزا رو نزنیم؟ بگذریم . از اون روزا درس های زیادی یادگرفتم یکیش این بود که بذار خیلی چیزا رو متوجه نشم . نفهمیدن خودش آسودگی میاره. خیالم آسوده تره . 

چهارشنبه عمه عماد از تهران میاد چند روزی مهمون خونمون. در حقیقت خونه ی مادرشوهرم ولی  قطعا خونه ی ما هم میان . حس خوبی ندارم با اینکه عمه ی مهربونی هستش . متاسفانه حس هام اکثرا درست درمیان !!! با خودم مرور میکنم وفا هرررر چیزی که شد یادت باشه خونسرد باشی ! 

امروز خونه تی کردم .کل آشپزخونه رو گرد گرفتم با شوینده شستم پاک کردم . همه جا رو جاروکشیدم زیر مبل ها کنج دیوار زیر پرده .همه جا . دستمال ها رو شستم فیلتر ماشین لباسشویی و ظرفشویی رو شستم حالا خونه ی فندق من عین دسته گل شده . 

عماد خوابیده کنارم اونقدر تو خواب عطسه کرد رفتم کولر رو خاموش کردم :| 

چهارشنبه صبح فاینال دارم :/ 


جناب یک مرد از اینکه دیگه نمی نویسید ناراحت شدم اما امیدوارم با این کار فضای خونتون آروم تر بشه و همین مهمه. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دل برآمد جک آرام بند Dsjjsj پروفیل آلومینیوم شرکت سایه روشن | پوشش سقف پاسیو | نورگیر ساختمان | نورگیر حبابی کارینو فلوک Olivia تهویه نوین ایرانیان